ιllιlı ☊ خُــودڪ✦ـآرِ ـآبـے ☊ ιllιlı

【 ـ؏َـشعآرِ ړَپـِ ِــ ـ ـفــﺂړ๛ 】

➹ ₮✖ℜα℘ ₮ℯ ➷


 

 اینجا مطعلق به اشــ ــ ـ ـعارِ   من و ☇!Åt ☇ هـســـت

فقط رپـــ ـــ ـ ـ


سبک خاصِ خودمونو تو شـــ ــ ـ ـعر داریم

الگو هامون اسطوره های رپـــ ـــ ـ ـ  فارـســ ــ ـ ـی هــســـتن

 

 

 

 

 

[ چهار شنبه 23 مرداد 1398 ] [ 16:57 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔عــاشقـم✔

توی این صداقت هیچ وقت نمیشه صدا قط
عشق بود به سراحت خوشی نمیداد استراحت
 تو این رابطه چقد داشتیم استقامت
توی دنیا بودعاشقانه استفادت
فک نکن این حسِ خوب همین طوریه از رو عادت
چون من بی تو ندارم  طاقت نمیگذرم ازت راحت


هستی تو قلبم تا ابد با تو ندارم حالِ بد
همه ی خوشبختی با تو هستش مالِ من
وقتی تو کنارمی بحثم نمیشه با روزگار
لذت این عشق مثه لحظه ی افطار روزه دار
 قبلی وجود نداره به فکر آینده باش و بس
یادت نره که همیشه خدا با تو هس


نسیم عشق تو رو کشید سمت من
پس باید باشیم  تا آخر قصه باهم
همه خوشیا سمتِ ما تو راهن
عشقمون محکمِ مثه کوهِ آهن


این عشق هیچ وقت سپره نمیشه به دسته باد
نمیخوام فقط ازش بمونه ی یاد
میخوام عشقمون کنه فریاد
حسِ تو لمس میشه تو قلبم
لج دنیا رو با خوبی در میارم من اَمدا"
خدا خواس توباشی واسه من همدم
که هر دم خسته میشم از زنده بودن
تو میگی از کسایی که ضدت بودن
 و فقط منو داری ، رو غمِ دنیا لمو دادی
 
این پایبندی هر لحظه بیشتر میشه
چه حسِ خوبیه که تو بامنی همیشه
حتی ی ذره عشقت تو قلبم کم نمیشه
                                                   

نسیم عشق تو رو کشید سمت من
پس باید باشیم  تا آخر قصه باهم
همه خوشیا سمتِ ما تو راهن
عشقمون محکمِ مثه کوهِ آهن


ی وقتا من تو عصبانیت تو رو با هم حرفام میکنم ناراحت
و تو همیشه منو میبخشی بدون تو قلبم مثه الماس میدرخشی
  تو زندگیت عشقم میده نقشی؟
یا عشق نیستو تو کلا توی نقشی؟
نکنه بری و ازم رد شی؟
سرد شی و باهام بد شی؟
این فکرای پوچ خیلی وقته از بین رفته توی این 10 هفته
عشق یعنی پایداری یعنی با تمام خواب،بیداری
یعنی بین منو تو نیس دیواری   

نسیم عشق تو رو کشید سمت من
پس باید باشیم  تا آخر قصه باهم
همه خوشیا سمتِ ما تو راهن
عشقمون محکمِ مثه کوهِ آهن

 


ϯƝêɦ   

[ چهار شنبه 17 مهر 1392 ] [ 15:23 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔ســَڪو ی پـَرتابـــ✔

 وایسادی رو سکو آماده ی پرتاب
پایینیا تو فکر اینن که کی تورو پر داد
پات میلرزه با هر باد
ولی از یادت نمیره دردات



ببین خواستی تو زندگی اسمشو خط بزنی
ولی خودت خط خطی شدیو خوردی بزمین
چند وقته رفتی بدجور رو فازای مشروطِ سنگین
شبا تو و شات مشروب و غمگین
اینبارم میگذری ازین
ولی زندگیت قاعلش مرگه همین




چیه شدی تو زندگی بَرده؟
فک کردی اونی که الان باهاشه مَرده؟
میدونم تمام وجودت درده
میدونم برای نگاهای هرزش
چطور آتیش میگیری تو این سیلش
رفت و هر طور که بوده میلش
اون حتی ارزش فک کردنم نداره
به بارون چشمات بگو دیگه نباره



لیاقت اینکه بزنی از همه چی براش نداش
ارزش نداش حرفاش براش
لازم نیس داشته باشی هواش
اگه باز خواس تو دیگه باهاش نباش
به موقش اونم زمین میخوره تو راش



تو برقِ هر نگاهی نمیگیرتت
تو فرق هر ندایی نمیبینتت
برده یا آزاد باز تو اسیرشی
چرا میخوای تو این عشق اسیدبشی؟
تو در مقابل اون رعیت داری میکنی پادشاهی
فقط روزای بعدو در نظر بگیر آفتابی



نذار باز دلتو بشکنه
نذار صدای گریه تو بشنوه
برای بار دیگه قلبتو بش نده
چون سراسر عشقش هس هوس
کم باش از کم بودنت نترس
چون اونی که کم باشی ولت میکنه
همونه که اگه زیاد باشی حیفو میلت میکنه





اون ی زهرِ ابدی توشه
حاضره دنیاتو بفروشه
چون میدونه بدنامی همیشه روشه
همیشه چراغِ دلش خاموشه
پس نباز بش نذا فک کنه باهوشه
فک نکن برای حرفای دلت سروپا گوشه
حرف،قول،قیدوبندِ امروزش فردا فراموشه


 

توی زنگیت همش سر مشق داشتی
نذاشتن رو پای خودت پاشی
نخواستن توی جریان باشی
نداشتن بهت حسِ خاصی
نباشن واست مثه اسکناسی
 که نداره اعتبار
واسشون نه واسه اعتماد
نمیدن به قدماشون ارتقاع
 ولی تو دنیای نامردی همه دنبال ارتفاع ن





چرا از دنیا میکنی طَبَعیت؟
چرا طبیعت تو رو میبینه به چشم رعیت
همش تو باید میکردی اطاعت
نمیذاشتنت تورو راحت
دیگه نداشتی تو زندگی طاقت
نیش میزد تورو عقربه ی ساعت
 نبود به نعفت هیچی واست
 زندگیت مزخرف از صفر تا صد
از بین رفت تمام  خاستت


 
وایسادی رو سکو آماده ی پرتاب
پایینیا تو فکر اینن که کی تورو پر داد
پات میلرزه با هر باد
ولی از یادت نمیره دردات
بیخیال بیا پایین
نمیشه سر داد به باد با این
این لحظه های آخر بدجور رفتن رو آدرنالین



ϯƝêɦ 

[ دو شنبه 7 مهر 1392 ] [ 17:13 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔جُــز قَلَمـــم✔

 

یه جای تنگُ تاریک ، سختُ باریک ،خودت تنها یه تاپیک

که امیدی به انجام شدنش نیس

به فکرِ فــــردا ،امشب تنــــها با چشمای خیــس

هیچ چراغِ روشنی وجود نداره

دختری که برای گفتن "دوست دارم" وجود نداره(وجود:جرئت)

و بذل و ترسو

بالشو باز کنی پر میکشه بر هر سو

میخنده ولی داغونِ از تو

 

 

هیچ کس منو درک نمیکنه جز قلمم

من میخورم تو راه زندگی زمین تو هر قدمم

ولی زندگی یاد داد دردارو هیچ وقت از یاد نبرم

من جلو میرم با هدفم

از یادم نمیره حرفم

اونایی که ادعاشون میشد همه رفتن

 

 

من منتظره یه نورم که بدونم فردا میمونمو

باز میخونم که قانونم ولی زندگیم وارونس

برا دشت آرزوهام بارونم

این شبای تاریک چی میخوان از جونم

 

 

نشستی کنجِ دیواره اتاق تنها خسته و دستو پا بسته

داری تو دلت میگی دنیا چقدر پسته

ولی هنوز جای امید هستش

با اینکه کم،تو دلت غم

اشکات میریزه نم نم

یه روزی میرسی به حرفم

تو زندگی هیچی نبوده به نعفم

گیر کردم بین یه مشت آدم نفهم

همه درارو روم بستن

میبینی که چقد خستم

هنوز پابنده حرفای ام که به زنده بودنم نیاز هستن

ولی خب این حرفا که الان رسیده به نسلم

به چه دردم میخوره اصلا

 

 

 

دلم واسه روزای خوش چه بیتابه

چرا ماهِ بدشانسیم نمیخوابه

هرکی احترام واسه قلب نگه نمیداره

بین همه و آرزوهاشون یه دیواره

همه دلا بیماره واسه زندگی بیکاره

بگو به من کی الان از چشماش خون نمیباره

از اونی بگیر که گیر کرده تو گذشتش

تا اونی که تنها گذاشتش

یا منی که حرفام گیر کرده تو گلوم

قلم میگه که تو بشین پهلوم

من راهِ زندگیتو میکنم معلوم

ولی اون اصلِ کاری نمیخوادش هنوز

خفه شدم توسکوتِ این خاطراتِ مرموز

پشیمونم از دیروزم هر روز

 

 

هیچ کس منو درک نمیکنه جز قلمم

من میخورم تو راه زندگی زمین تو هر قدمم

ولی زندگی یاد داد دردارو هیچ وقت از یاد نبرم

من جلو میرم با هدفم

از یادم نمیره حرفم

اونایی که ادعاشون میشد همه رفتن

 

 

پنجِ صبح کنجِ دیواره اتاقم

قلم میسوزه و میسازه با من

ریختن احساسات روی ورقو کاغذ

سخته وقتی برای افکارت پاپس

بخوای بکشی توی راهی که نه آب هس

نه هیچی زندگیتو قرار میدی سرِ پیچی

که میشه بزرگ ترین دوبارهیه زندگیت

اگه بخوای ردش کنی میشه باعثِ ظِلِگیت

بادرد تو رو میکنه فیت میمونی با بارِفکرِ منفیت

 

 


من این راهو میخوام تا آخرش میام

تا به همه ثابت شه

این صدا قرار نیس صامت شه

میخواد روپای خودش ثابت شه(ثابت:ایستادن)

من کسی نیستم که بخوام بترسم

یا بیدی نیستم که با این بادا بلرزم

من تا تهش هستم

پایه ای بلندشو پاشو بگیر دستم

من مثه اسمم ترانم

هر کاری بربیاد از توانم

تواین کار میکنم تا دوامم

بره بالا نپاشم از هم

توی صدا نباشم از غم

لازم نیس که بکنم تو شعر رَم

تازه نیس که بدوام تو حِرفـَم

 

 

هیچ کس منو درک نمیکنه جز قلمم

من میخورم تو راه زندگی زمین تو هر قدمم

ولی زندگی یاد داد دردارو هیچ وقت از یاد نبرم

من جلو میرم با هدفم

از یادم نمیره حرفم

اونایی که ادعاشون میشد همه رفتن

 

ϯᗩⱤᗩƝêɦ

[ جمعه 29 شهريور 1392 ] [ 11:42 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔خـَستــــم✔

من خستم
مثه سرباز از پست
مثه اعصاب از قرص
مثه خصلت از حسن
مثه دل از دریا
مثه فکر از فردا
مثه قلبه تنها
مثه حنجره از فریاد
مثه پنجره از هر باد
همه آرزوهام رفتن بر باد
مثه سنگ در آب
غرق شدم توی رویا ای که
کرده قلبمو تیکه تیکه
که دسه کمی از کابوس نداره
مثه یه ضربان قلبه بی نواره


من خستم
ولی هنو هستم
همون مستم که تو زندگیش بودی رسما
مثه خطه قرمز که بم وصلس
درداشم باهام هس پس
این ورا همه دنباله نقشن
مثه بازیگرایی که هر شب نعشن
ولی محاله من ببازم مگه اَ رو نعشم رد شن


زندگی برادره با مرگ
  برابره با درد
دریغ از ی مرد
که حرف رف پی قافیه و تو و من
دلیلیم تا بفهمن بعضیا کلا اینن
خیلیا هستن که نخوام ببینم
چون هر کاری میکنم از یاد نمیبرم
  کینه ایم ولی مثه گرگ نمیدرم
از رو آتیشه محبت نمیپرم
که چون سرم و ارزونیشو به دل نمیخرم  
میسوزم تو آتیشه نفرت
میسازم رو نیشه حِرفَت
ولی هرچقدم که تقلا کنم که هستم
ولی مـــــــــــــن باز خســــــتم
همه درا روم بستس
نمیان بیرون از ترس
زندگیم داغون شد تو هر فصل
هرکی رسید زدو فرار کرد از قص
منو هوار کرد از بس

بازی زمونه با آدما خیلی سادس

ضربه و بعدش کلی درد بات هس
پس حق بده که دلم چه خستس


من خستم
از زندگی از راهو  کارش
چی کردم از خدا من جز خواهش
که هر شب اشکام مثه رودجارین رو بالش
من از اولش بودم تا آخرش میمونم تو این عشق
که  سرنوشت باهاش میشه بهشت
دستام خستس از بس نوشت
ولی یادت باشه این آرزو هاس که باید عشق بدی بهش
سرگردون نشو خستت میکنه مثه من
اون وقت تو میمونی و یه حسِ بد

تو تنها میدونی که بقیه قصه رفت
 
 

 

ϯƝêɦ

[ یک شنبه 24 شهريور 1392 ] [ 20:57 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔ فــــردا ✔

خودتو درگیره فردا کن نباش به فکره دیروزت
بعد ببین تو نبرد زندگی کی اینطوری پیروزه
گذشترو فراموش میکنه و به آینده چشم میدوزه
چون میدونه برد فردا با امروزه


خودتو نکن حبس تو این بحث
که کی به فکره کی هس
چون نمیگیره کسی تو این زمونه دس
باید خودت راهتو کنی روشن
چرا من درگیره تو شم؟
نگاه کن به آیندت که چشم به راته
غموغصرو فاکتور کن و بگو شادی باته

نه گذشتت که همیشه سمته باده
بذار خوشی کنی تورو تو خودش احاطه


از سر بردار دیروزو با تمام خاطرات تلخش
نه قبل به فکرِ حال باشو بعدش
 خاطرات گذشتت میمونه عین ترکش
که میخوره به ذهنتو تورو میکنه مغلوب
سد راهتو برات  میکنه معلوم
تو کم میاری جلوشو وهمه چی تموم
میشه و بعدش خفه شی ممنون
نیشه حرفش که بشی همون
و باز تو و دیروزو یه راز
که خواس نباشی پیروزو یه تاس
تو زندگیت میمونه که راس
نمیگه بت تا قمارو ببازی
و بعد تموم زندگیتو باید تو خماری بسازی


خودتو درگیره فردا کن نباش به فکره دیروزت
بعد ببین تو نبرد زندگی کی اینطوری پیروزه
گذشترو فراموش میکنه و به آینده چشم میدوزه
چون میدونه برد فردا با امروزه


زندگیت مثه بهشته
اگه به یاد داشته باشی درداتو کی نوشته

فکرای الانت میمونه مثه نفتِ چراغِ سرنوشتت
نباش تو فکرش
باش به خیال طبیعت بکرش
زنجیره غمتو باز کن
لبتو باز کنو بازم بخند
نذار غم باشه تو وجودتو کمرتو کنه خم
دل به زندگیو عشقت ببند
حسِ خوب داشته باش تا اون(خدا)
بکنه خوشی رو  آروم رو زندگی مثه بارون


هر سال یک نه صد قدم بالاتری
هربار بهتر هس اثر داره همین
کلمات ساده بهتره بامن باشی پس
دشمن قبل از اینکه وقتش بگذره با من آشتی کرد
غم دنباله فن تو نیس
میاد نبالت مثه پلیس
چه زندگیت باشه بیس
چه هرشب چشات از درد خیس
بازم تو میری تو اون لیست
همه میدونن تورو عیب که نیس
بدون کلِ دردات باتن عین چیپس
هیچ راهِ حلیم نیس
جز گذشته و فراموش کاریش
اون وقت بجای غم شادی رو در آغوش داری


خودتو درگیره فردا کن نباش به فکره دیروزت
بعد ببین تو نبرد زندگی کی اینطوری پیروزه
گذشترو فراموش میکنه و به آینده چشم میدوزه
چون میدونه برد فردا با امروزه

 

ϯƝêɦ




[ پنج شنبه 21 شهريور 1392 ] [ 19:38 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔قــانــونِ اینجـا✔

 

اینجا هواش آلودس حیف نفس 

که هوس داشته باشی بخوای بپری از قفس 

و هس همیشه اینجا این قانون

که بشی تو اینکار تو داغون

بارون میشی و میخوری زمین آروم آروم

 

 

تا اون بفهمه نمونه با تو

زمونس با همه ناتو مشخص کن از همین الان راتو

تا تو نمونی  حیرون تو دنیای گرگا بین یه مشت حیون

توی قطار زمان همه هستیم مهمون

ولی قانونش اینه که همیشه باشیم دلخون

 

 

 اینجا قانون اینه که لوتیا بمیرنو موها سیخ بشه

خیابونا پر شیونو جیغ بشه

اربابا توی کاخاشون حال بکننو توی کتابا شنگولو گرگه بخوره

اینجا بوی خون میده دیگه دین مرده

همه الاف پی مزدِ بی نقطه

حتی سر سنگه قبرا گل نمیزارن هر کی حرف زد یه کتک سیر خورده

 

 

قانون همینه جهنم نرو

چون خودمون قشنگ تر میسوزونیم همدیگرو

بشین پای حرفم نرو ببند درو

بزا باز کنم این پروندرو

اینجا همه از دم پستن

همه از رَم خستن

به پوله همدیگه وصلن

تو خونشون نیس انسانیت اصلا

 

اینجا رسمه از بین بردن خودی

اگه به رفیق اعتماد کنی بدون که مردی

با یه ساطور پشت سرت بمون که بردی

نذار کسی بفهمه تو زندگی ضربه خوردی

 

 

با اینکه آدم سالم دیگه پیدا نمیشه

این فضا مورد داره از ریشه

بایه گاف باختی واسه همیشه

 

 

قانون همینه جهنم نرو

چون خودمون قشنگ تر میسوزونیم همدیگرو

 

بشین پای حرفم نرو ببند درو

بزا باز کنم این پروندرو

اینجا همه از دم پستن

همه از رَم خستن

به پوله همدیگه وصلن

تو خونشون نیس انسانیت اصلا

 

 

جادتو بگیر در پیش برو

باهر ریسکی دنیا میزنه زمین تورو

قانون گذار اینجا فهم نداره

که قانونش هیچجا رحم نداره

جای اینکه برای مشکلاتت پاپیش بذاره

کاری میکنه شب و روز رو سرت آتیش بباره

میگن مرگو شیون یه باره

ولی اینجا حتی بمیری هم زندت میکنن برای مرگ دوباره

آسمونِ اینجا نداره ستاره

گیتاراش فقط با یه تاره

 

 

قانونِ اینجا فقط برای اینکه بدونی

ماشینِ زمانو چطور برونی

اینجا هوای آزاد حتی داره گرونی

بهتره هیچ وقت بودنتو اینجا صلاح ندونی

 

 

زندان شرف داره تا پایمال شدنِ حق پایِ مال

اینجا اگه بتونی آدم باشی پایداری تا پایِ دار

ولی بدون محاله چون مثه فقیری بات رفتار میکنن

که گیر کرده بین یه مشت مایه دار

ما ای که میبینی توش موندیم پایدار

چون سرمونو گرفتیم بالا تا پایِ دار

قانونِ اینجا نداره هیچ حدو مرزی

سرپیچی کنی زدن سرتو بایه مروی

 

 

 

قانون همینه جهنم نرو

چون خودمون قشنگ تر میسوزونیم همدیگرو

 

بشین پای حرفم نرو ببند درو

بزا باز کنم این پروندرو

اینجا همه از دم پستن

همه از رَم خستن

به پوله همدیگه وصلن

تو خونشون نیس انسانیت اصلا

 

ϯƝêɦ

[ جمعه 15 شهريور 1392 ] [ 17:23 ] [ ☊ Tαℜαηℯℏ ☊ ] [ ]

✔ بچه گی سرده ✔

از پنجره زل میزنی به رو به رو.....

اوووووف اره...

همه میرن اره میرن

کسی وا نمیسته برات

زل بزن به در دیوار بفهم سخته مرگ تو اون لحظه ها همونا که بودی توش ملکش

اومد جلو شکستت داد نفهمیدی رفته هوا

پدر...مادر...نداری همدمی جز عشقت همینی که راش اسفالته خرابش کردی

خوابیدی نفهمیدی. سخته .بچه بودی بزرگ شدی رد گم کردی

از سنگ شدی؟؟نه نشدی شکستی و نشکوندی دری که زوری نداشت تو قویش کردی

باید بزنی لهش کنی بگووو...اره بگوووو اینجا دنیایه منه پااا نزااار توووش

قفل شده بازوهات هوای بچه گی سرده اما خاکستر شدی

چرررراااا؟؟چون اون مرده؟؟تو مرد تری

تا بزرگ بودن تو بچه بودی

نزار بوی سیگار خفه کنه گلویی که حرف داره درد داره

نزار تیغی پاره کنه رگی که میسازه دیوار ازادی

نزار خراب شه قله ی احساسی چون پاکی

هوای بچه گی سرده چرا خاکستر شدی؟؟؟

 

ϯi

 

 


برچسب‌ها: تکست:آتی,
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 13:11 ] [ ☇!Åt ☇ ] [ ]